شنبه 88 خرداد 23 , ساعت 8:49 عصر
سلام
برای تو حس قشنگم که در غروبی دلتنگ ... تا عرش عشق برایم گفتی ... برای تو ای حس ناب سادگی در دنیای پر از تزویر
... ترسیم تابلوی کلمات برای تو که دستی در عشق نوشتن داری سخت است ... ولی ناگزیرم از نوشتن تا ...
من گوهر اطمینان را چنان ارزانی تو کردم که زندگی تعجب کرد ... چرا باورش برای تو اینقدر سخت شده چیزی را که به سادگی می دانی ... حکم با تو ... نیا ... نخواه ... ولی به نام مولا که الان همه فضا را پر کرده مثل همان غروب غریب که قرعه فال به نام تو زده شد ... به همه خوبی من شاد و کودکانه منتظرت بودم ...
نوشته شده توسط نیره | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ